الف

داستان کوتاه ؛ شعر ؛ چرت و پرت ؛ زندگی

الف

داستان کوتاه ؛ شعر ؛ چرت و پرت ؛ زندگی

ماژو

دندان جلو بالا سمت چپم (سمت چپ خودم) مصنوعیه. داستانش درازه که چطور شد. خلاصه بگم توی نه سالگی توی یه بازی نه چندان خرکی خوردم زمین و اینطوری شد.

حالا بعد از 20 سال فکر کنم عفونت کرده و یه کمی لق شده. می‌دونم اگه برم دکتر می‌گه که باید این یکی رو از جا بکنم بندازم دور و یکی دیگه جاش بزارم که مطمئنا یه هفته بدون دندون هستم.

پس

این هفته که مشغولم. اما هفته بعد می‌خوام برم پیش دکتر و یه وقت ازش بگیرم.

و اگه گفت الان بشین هم قبول نکنم. چند ساعت قبل از این که برم مطب این دندون من که یه کمی لق هم هستش می‌خوام خودم درش بیارم. شاید بتونم و اگه تونستم من جزو معدود کسایی هستم که یه دندون مثلا شیری رو با دست خالی می‌خواد بکنه.

اگه انجامش دادم عکساش رو می‌فرستم.

نظرات 1 + ارسال نظر
بهار 1388/06/04 ساعت 18:03

نگفتید بالاخره قضیه دندونتون چی شد؟(فکر کنم این هم داستان بوده باشه)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد